انا العطشان

دست نویسی از زنجیره نامتناهی افکارم...

دست نویسی از زنجیره نامتناهی افکارم...

انا العطشان

مکانی برای ثبت خاطرات، دلنوشته ها و ...

آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دکلمه» ثبت شده است

۱۸
آذر ۹۲

بر گرد که بر بهارمان میخندند

ما معتقدیم که عشق سرخواهد زد … … … … بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد
سوگند به هر چهار آیه نور … … … … سوگند به زخمهای سر شار غرور
آخرشب سرد ما سحر می گردد … … … … آشوب جهان فتنه سر می گردد
چشمان زمین ز عشق تر می گردد … … … … مهدی به میان شیعه بر می گردد
تفسیر بلند ذوالفقار است این مرد … … … … انگار بهار در بهار است این مرد
با تیغ حسین در نیام آمده است … … … … انگار علی به انتقام آمده است
ای سید سبز پوش من یا مولا … … … … ای مرد علم به دوش من یا مولا
برگرد هنوز بی قرارت هستند … … … … یک عده عجب در انتظارت هستند
آن مرد که بوی سبز باران می داد … … … … آن پیر که روح بر جماران می داد
می گفت که عاقبت کسی می آید … … … … از نسل علی دادرسی می آید
اما تو نیامدی بهارانم رفت … … … … افسوس دگر پیر جمارانم رفت
طفلان نجیب بیشه ها شیر شدند … … … … مردان غریب جبهه ها پیر شدند
یک عده به ذکر توبه تطهیر شدند … … … … یک عده ز دوریت زمین گیر شدند
برگرد که بر بهارمان می خندند … … … … یک عده به انتظارمان می خندند
دستان سیاهی که به خون آلوده است … … … … گویند که انتظارتان بیهوده است
افسوس کسی نیست بیا داد برس … … … … ای صاحب ذوالفقار به فریاد برس
امواج دلت آبی دریای غریب … … … … غربت کده ات کجاست مولای غریب
غربت کده ای که بوی دریا دارد … … … … صد خاطره از غربت زهرا دارد
برگرد علی چشم به راه است هنوز … … … … اسرار دلش در دل چاه است هنوز
آن چاه پراز ستاره را پیدا کن … … … … آن سینه پاره پاره را پیدا کن
برگرد که بر بهارمان می خندند … … … … یک عده به انتظارمان می خندند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۲ ، ۰۸:۰۳
سعید زینلی